کتاب لغت

fa ‫ضمائر ملکی 2‬   »   ar ‫ضمائر الملكية 2‬

‫67 [شصت و هفت]‬

‫ضمائر ملکی 2‬

‫ضمائر ملکی 2‬

‫67 [سبعة وستون]‬

67 [sbaeat wastun]

‫ضمائر الملكية 2‬

damayir almalakiat 2

نحوه مشاهده ترجمه را انتخاب کنید:   
فارسی عربی بازی بیشتر
‫عینک‬ النظارة النظارة 1
al--z--at alnizarat
‫او (مرد) عینکش را فراموش کرده است.‬ ‫لقد نسي نظارته. ‫لقد نسي نظارته. 1
l---d ---iya---z-r---h. laqad nasiya nizaratah.
‫عینکش کجاست؟‬ أين نظاراته؟ أين نظاراته؟ 1
a-na ni-ar----? ayna nizaratah?
‫ساعت‬ ‫الساعة ‫الساعة 1
al-aet alsaet
‫ساعت او (مرد) خراب است.‬ ساعته مكسورة. ساعته مكسورة. 1
sa-at-h-m-ks-r-. saeatuh maksura.
‫ساعت به دیوار آویزان است.‬ ‫الساعة معلقة على الحائط. ‫الساعة معلقة على الحائط. 1
a-s-et-m-alla--t ---aa a--ayit. alsaet muallaqat ealaa alhayit.
‫پاسپورت‬ ‫جواز السفر ‫جواز السفر 1
j---z--l-s-far jawaz alssafar
‫او (مرد) پاسپورتش را گم کرده است.‬ ‫لقد فقد جواز سفره. ‫لقد فقد جواز سفره. 1
l-q-d-f-q-d--a----saf---h. laqad faqad jawaz safarih.
‫پس ‫پاسپورتش کجاست؟‬ ‫أين جواز سفره، يا ترى؟ ‫أين جواز سفره، يا ترى؟ 1
a----ja-az--afa--h- -a-t-ra? ayna jawaz safarih, ya tara?
‫آنها-مال آنها‬ ‫هم ـــــــــ ــهم / هنّ ــــــــ ــــــــهنّ ‫هم ـــــــــ ــهم / هنّ ــــــــ ــــــــهنّ 1
h-m - hum /------- --n hum — hum / hunn — hun
‫بچه‌ها نمی‌توانند والدین خود را پیدا کنند.‬ الأطفال لا يستطيعون العثور على والديهم. الأطفال لا يستطيعون العثور على والديهم. 1
a--t--l l--yas-a---un--l-u---- e-laa-wa-idih--. alatfal la yastatieun aleuthur ealaa walidihim.
‫اما ‫آنجا هستند، دارند می‌آیند!‬ ولكن هنا يأتي والداها! ولكن هنا يأتي والداها! 1
walak-- huna--at- -al--a-a! walakun huna yati waladaha!
‫شما (مخاطب مرد) – مال شما‬ ‫حضرتك ــــــــ ــــــــكَ / أنت ــــــــ ــــــــكَ ‫حضرتك ــــــــ ــــــــكَ / أنت ــــــــ ــــــــكَ 1
h-d--tuk --ka-/-a-t —--a hadratuk — ka / ant — ka
‫آقای مولر، مسافرتتان چگونه بود؟‬ ‫كيف كانت رحلتك، سيد مولر؟ ‫كيف كانت رحلتك، سيد مولر؟ 1
k-y--k--at---h--tu---sa-id --lar? kayf kanat rihlatuk, sayid mular?
‫آقای مولر، همسرتان کجا هستند؟‬ ‫أين زوجتك، سيد مولر؟ ‫أين زوجتك، سيد مولر؟ 1
ay---z---a--k---ay-d--u---? ayna zawjatuk, sayid mular?
‫شما (مخاطب مونث) – مال شما‬ ‫حضرتُكِ ــــــــ ـــــــكِ / أنت ــــــــ ــــــــكَ ‫حضرتُكِ ــــــــ ـــــــكِ / أنت ــــــــ ــــــــكَ 1
hadr---k- — k- - -nti - -i hadratuki — ki / anti — ki
‫خانم اشمیت، سفرتان چطور بود؟‬ ‫كيف كانت رحلتك، سيدة شميت؟ ‫كيف كانت رحلتك، سيدة شميت؟ 1
k-yf-k-na- ri------- -----at---am--? kayf kanat rihlatuk, sayidat shamit?
‫خانم اشمیت، شوهرتان کجا هستند؟‬ ‫أين زوجك، سيدة شميت؟ ‫أين زوجك، سيدة شميت؟ 1
ay-a -a---k, --y---t--ham--? ayna zawjuk, sayidat shamit?

‫تغییر ناگهانی پیدایشی صحبت کردن را امکان پذیر ساخته است‬

‫انسان تنها موجود زنده روی زمین است که می تواند صحبت می کنند.‬ ‫او خود را از حیوانات و گیاهان متمایز می داند.‬ ‫البته حیوانات و گیاهان نیز با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند.‬ ‫امّا، آنها با یک زبان پیچیده هجائی صحبت نمی کنند.‬ ‫اما چرا انسان صحبت می کند؟‬ ‫برخی از ویژگی های فیزیکی برای صحبت کردن لازم است.‬ ‫این ویژگی های فیزیکی تنها در انسان یافت می شود.‬ ‫امّا، این لزوما به این معنی نیست که انسان آنها را خلق کرده است.‬ ‫در سیر تکامل، هیچ چیز بدون دلیل اتفاق نمی افتد.‬ ‫انسان در جایی در امتداد مسیر تکامل، شروع به حرف زدن کرد.‬ ‫ما هنوز نمی دانیم که دقیقاٍ این امر چه زمانی اتفاق افتاده است.‬ ‫اما باید چیزی اتفاق افتاده باشد که باعث سخن گفتن انسان شود.‬ ‫پژوهشگران بر این باورند که یک تغییر ناگهانی ژنتیک باعث بروز این حادثه شده است.‬ ‫انسان شناسان خواص ژنتیکی موجودات زنده مختلف را با هم مقایسه کرده اند.‬ ‫و به خوبی معلوم شده است که یک ژن خاص عامل گویائی است.‬ ‫کسانی که دارای این ژن معیوب هستند، مشکل گویائی دارند.‬ ‫این افراد نمی توانند منظور های خود را به خوبی بیان کنند، و درک کلمات هم برای آنها دشوار است.‬ ‫این ژن در انسان، میمون، و موش مورد آزمایش قرار گرفت.‬ ‫این ژن ها در انسان و شامپانزه بسیار به هم شبیه بودند.‬ ‫تنها دو تفاوت کوچک را می توان بین این دو ژن شناخت.‬ ‫و این تفاوت هاست که باعث حضور این ژن ها در مغز شده است.‬ ‫این ژن ها همراه با ژنهای دیگر، باعث ایجاد فعّالیت های خاصی از مغز می شوند.‬ ‫بنابراین انسان می تواند صحبت کند، در حالی که میمون نمی تواند.‬ ‫امّا، معمّای زبان انسان هنوز حل نشده است.‬ ‫زیرا جهش ژن به تنهائی برای فعّال کردن گویائی کافی نیست.‬ ‫محقّقان یک نوع ژن انسان را در موش وارد کردند.‬ ‫امّا، این کار به آنها توانایی صحبت کردن را نداد ...‬ ‫اما جیغ و داد آنها جار و جنجالی بپا کرد. ‬