کتاب لغت

fa ‫بزرگ – کوچک‬   »   ar ‫كبيرـــــــصغير‬

‫68 [شصت و هشت]‬

‫بزرگ – کوچک‬

‫بزرگ – کوچک‬

‫68 [ثمانية وستون]‬

68 [thmanyat wastun]

‫كبيرـــــــصغير‬

kabir — saghir

نحوه مشاهده ترجمه را انتخاب کنید:   
فارسی عربی بازی بیشتر
‫بزرگ و کوچک‬ ‫كبير وصغير ‫كبير وصغير 1
kabi---a--g-ir kabir wasaghir
‫فیل بزرگ است.‬ ‫الفيل كبير. ‫الفيل كبير. 1
a--il k-bir. alfil kabir.
‫موش کوچک است.‬ ‫الفأر صغير. ‫الفأر صغير. 1
al--- s-----. alfar saghir.
‫تاریک و روشن‬ ‫مظلم ومضيئ ‫مظلم ومضيئ 1
m--lim ----dyi muzlim wamudyi
‫شب تاریک است.‬ الليل مظلم. الليل مظلم. 1
all-yl-m-zli-. allayl muzlim.
‫روز روشن است.‬ النهار مشرق. النهار مشرق. 1
al----r mush--q. alnahar mushriq.
‫پیر و جوان‬ ‫طاعن في السن وشاب ‫طاعن في السن وشاب 1
tae-- fi---s-i-------b taein fi alssin washab
‫پدربزرگمان خیلی پیر است.‬ جدنا كبير في السن جداً. جدنا كبير في السن جداً. 1
j-du-a ---ir-f- --ss-- j---aa-. jaduna kabir fi alssin jiddaan.
‫70 سال پیش ‫او هم جوان بود.‬ منذ 70 عاماً كان لا يزال شاباً. منذ 70 عاماً كان لا يزال شاباً. 1
m-nd--70--am-- k-n----y-z-l-shaba-. mundh 70 eaman kan la yazal shaban.
‫زیبا و زشت‬ ‫جميل وقبيح ‫جميل وقبيح 1
j-mi- -a-abih jamil waqabih
‫پروانه زیباست.‬ ‫الفراشة جميلة. ‫الفراشة جميلة. 1
alf-r--ha- ja-il. alfarashat jamil.
‫عنکبوت زشت است.‬ ‫العنكبوت قبيح. ‫العنكبوت قبيح. 1
a--a----u- -abih. aleankabut qabih.
‫چاق و لاغر‬ ‫سمين ونحيل ‫سمين ونحيل 1
s-mi- -an---l samin wanahil
‫یک زن به وزن 100 کیلو، چاق است.‬ ‫امرأة وزنها 100 كيلو هي سمينة. ‫امرأة وزنها 100 كيلو هي سمينة. 1
a-mr-a----zn-ha-10----l--hi-------t. aimraat waznuha 100 kilo hi saminat.
‫یک مرد به وزن 50 کیلو، لاغر است.‬ ‫رجل وزنه 50 كيلو هو نحيل. ‫رجل وزنه 50 كيلو هو نحيل. 1
raj---w-z-uh--0-kil--hu -ah-l. rajul waznuh 50 kilo hu nahil.
‫گران و ارزان‬ غالية الثمن ورخيصة غالية الثمن ورخيصة 1
g-a-ia- -l-ha-an-wara--is ghaliat althaman warakhis
‫اتومبیل گران است.‬ ‫السيارة باهظة الثمن. ‫السيارة باهظة الثمن. 1
alsa--r-- bahi--t-al------. alsayarat bahizat althaman.
‫روزنامه ارزان است.‬ ‫الصحيفة رخيصة. ‫الصحيفة رخيصة. 1
a-shs-------his. alshshyf rakhis.

‫تغییر کد‬

‫هر روز افراد بیشتری به صورت دو زبانه بزرگ می شوند.‬ ‫آنها می توانند به بیش از یک زبان صحبت کنند.‬ ‫بسیاری از این افراد اغلب زبان خود را عوض می کنند.‬ ‫آنها بسته به موقعیت زبانی را که با آن صحبت می کنند را انتخاب می کنند.‬ ‫به عنوان مثال، آنها در محل کار و خانه به زبان های مختلف صحبت می کنند.‬ ‫با انجام این کار، آنها خود را با محیط تطبیق می دهند.‬ ‫امّا امکان تغییر زبان به صورت غیر ارادی هم وجود دارد.‬ ‫نام این پدیده تغییر کد است.‬ ‫در این حالت، در میان صحبت زبان تغییر می کند.‬ ‫دلایل بسیاری برای این تغییر زبان وجود دارد.‬ ‫آنها اغلب کلمه مناسبی را در یک زبان نمی یابند.‬ ‫و آنها می توانند منظور خود را در زبان دیگر بهتر بیان کنند.‬ ‫همچنین ممکن است که گوینده در یک زبان احساس اعتماد به نفس بیشتری داشته باشد.‬ ‫آنها از این زبان برای بیان مسائل خصوصی یا شخصی استفاده می کنند.‬ ‫گاهی اوقات هم یک کلمه خاص در یک زبان وجود ندارد.‬ ‫در این حالت گوینده ناچار به تغییر دادن زبان است.‬ ‫یا در صورتی که سخن آنها درک نشد، زبان خود را تغییر می دهند.‬ ‫در این صورت تغییر کد مانند زبان مخفی کار می کند.‬ ‫پیش از این، زبان مخلوط مورد انتقاد بود.‬ ‫تصوّر می شد که گونیده به هیچ کدام از زبان ها درست صحبت نمی کند.‬ ‫امروز مسئله به صورت دیگری دیده می شود.‬ ‫تغییر کد به عنوان یک شایستگی خاص زبانی شناخته شده است.‬ ‫تغییر کد توّسط گویندگان می تواند جالب باشد.‬ ‫اغلب، آنها تنها، زبانی که به آن صحیت می کنند را تغییر نمی دهند.‬ ‫بلکه دیگر عناصر ارتباطی هم تغییر پیدا می کنند.‬ ‫بسیاری از افراد در یکی دیگر از زبان ها سریع تر، بلندتر و یا با تکیه بیشتر صحبت می کنند.‬ ‫یا این که به طور ناگهانی از حرکات، و حالات چهره بیشتری استفاده می کنند.‬ ‫به این ترتیب، تغییر کد همیشه کمی از تغییر فرهنگ را نیز در بر دارد...‬