کتاب لغت

fa ‫جملات وابسته با "که" 2‬   »   mr दुय्यम पोटवाक्य की २

‫92 [نود و دو]‬

‫جملات وابسته با "که" 2‬

‫جملات وابسته با "که" 2‬

९२ [ब्याण्णव]

92 [Byāṇṇava]

दुय्यम पोटवाक्य की २

duyyama pōṭavākya kī 2

نحوه مشاهده ترجمه را انتخاب کنید:   
فارسی مراتی بازی بیشتر
‫اینکه خروپف می‌کنی ازیتم (ناراحتم) می‌كند.‬ मला राग येतो की तू घोरतोस / घोरतेस. मला राग येतो की तू घोरतोस / घोरतेस. 1
d----ma ------k-a kī-2 duyyama pōṭavākya kī 2
‫اینکه اینقدر آبجو می‌نوشی ازیتم (ناراحتم) می‌كند.‬ मला राग येतो की तू खूप बीयर पितोस. / पितेस. मला राग येतो की तू खूप बीयर पितोस. / पितेस. 1
du----a-p-----k---kī 2 duyyama pōṭavākya kī 2
‫اینکه اینقدر دیر می‌آیی ازیتم (ناراحتم) می‌كند.‬ मला राग येतो की तू खूप उशिरा येतोस. / येतेस. मला राग येतो की तू खूप उशिरा येतोस. / येतेस. 1
m-l--r--a--ēt--kī--ū -h-r-t-----g------sa. malā rāga yētō kī tū ghōratōsa/ ghōratēsa.
‫من فکر می‌کنم که او احتیاج به پزشک دارد.‬ मला वाटते की त्याला डॉक्टरची गरज आहे. मला वाटते की त्याला डॉक्टरची गरज आहे. 1
malā -ā---y--ō-kī--ū--h-r--ō-----h-ratēsa. malā rāga yētō kī tū ghōratōsa/ ghōratēsa.
‫من فکر می‌کنم که او مریض است.‬ मला वाटते की तो आजारी आहे. मला वाटते की तो आजारी आहे. 1
malā rāg- y-tō k--tū-ghō---ō--/ ghōr---s-. malā rāga yētō kī tū ghōratōsa/ ghōratēsa.
‫من فکر می‌کنم که او الان خوابیده است.‬ मला वाटते की तो आता झोपला आहे. मला वाटते की तो आता झोपला आहे. 1
Ma-ā--ā-----t--kī--- k-ū-a b-y--a ----sa.-/-P---s-. Malā rāga yētō kī tū khūpa bīyara pitōsa. / Pitēsa.
‫امیدواریم که او (مرد) با دختر ما ازدواج کند.‬ आम्ही आशा करतो की तो आमच्या मुलीशी लग्न करेल. आम्ही आशा करतो की तो आमच्या मुलीशी लग्न करेल. 1
Malā--āg- --t- kī--ū-----a-bī--r- -----a. /-P---sa. Malā rāga yētō kī tū khūpa bīyara pitōsa. / Pitēsa.
‫امیدواریم که او (مرد) پول زیادی داشته باشد.‬ आम्ही आशा करतो की त्याच्याकडे खूप पैसा आहे. आम्ही आशा करतो की त्याच्याकडे खूप पैसा आहे. 1
M-l- rāga------kī -ū---ū----īya-- p-t-sa- --P-t-sa. Malā rāga yētō kī tū khūpa bīyara pitōsa. / Pitēsa.
‫امیدواریم که او (مرد) میلیونر باشد.‬ आम्ही आशा करतो की तो लक्षाधीश आहे. आम्ही आशा करतो की तो लक्षाधीश आहे. 1
Malā--āg----t---ī----k-ūpa--śi-ā -ēt-s-.-/ --tē--. Malā rāga yētō kī tū khūpa uśirā yētōsa. / Yētēsa.
‫من شنیده ام که همسرت تصادف کرده است.‬ मी ऐकले की आपल्या पत्नीला अपघात झाला. मी ऐकले की आपल्या पत्नीला अपघात झाला. 1
M--ā rā----ē-ō-k---ū -h-p- uś--- yē---a----Yē----. Malā rāga yētō kī tū khūpa uśirā yētōsa. / Yētēsa.
‫من شنیده ام که او در بیمارستان بستری است.‬ मी ऐकले की ती इस्पितळात आहे. मी ऐकले की ती इस्पितळात आहे. 1
Ma-ā---ga-y--ō-kī tū ------uś-----ētōs---- --tē-a. Malā rāga yētō kī tū khūpa uśirā yētōsa. / Yētēsa.
‫من شنیده ام که خودروی تو کاملا داغان شده است.‬ मी ऐकले की तुझ्या गाडीची पूर्णपणे मोडतोड झाली. मी ऐकले की तुझ्या गाडीची पूर्णपणे मोडतोड झाली. 1
M-l---ā-a---k- tyā---ḍ-------ī -araj- āhē. Malā vāṭatē kī tyālā ḍŏkṭaracī garaja āhē.
‫خوشحالم که آمدید.‬ मला आनंद आहे की आपण आलात. मला आनंद आहे की आपण आलात. 1
Mal- -ā-a-ē -ī-tyālā-----ar----g-r-ja -hē. Malā vāṭatē kī tyālā ḍŏkṭaracī garaja āhē.
‫خوشحالم که علاقمندید.‬ मला आनंद आहे की आपल्याला स्वारस्य आहे. मला आनंद आहे की आपल्याला स्वारस्य आहे. 1
Mal- --ṭa-- kī -y-l------ar------ra-- ā-ē. Malā vāṭatē kī tyālā ḍŏkṭaracī garaja āhē.
‫خوشحالم که می‌خواهید خانه را بخرید.‬ मला आनंद आहे की आपल्याला घर खरेदी करायचे आहे. मला आनंद आहे की आपल्याला घर खरेदी करायचे आहे. 1
M-lā---ṭ--ē -ī t- -jār--āhē. Malā vāṭatē kī tō ājārī āhē.
‫می‌ترسم که آخرین اتوبوس رفته باشد.‬ मला भीती आहे की शेवटची बस अगोदरच गेली. मला भीती आहे की शेवटची बस अगोदरच गेली. 1
M-----ā-a---kī t- ----ī----. Malā vāṭatē kī tō ājārī āhē.
‫می‌ترسم که مجبور شویم با تاکسی برویم.‬ मला भीती आहे की आम्हांला टॅक्सी घ्यावी लागेल. मला भीती आहे की आम्हांला टॅक्सी घ्यावी लागेल. 1
Ma-- vāṭ--ē-kī tō--jā-ī----. Malā vāṭatē kī tō ājārī āhē.
‫می‌ترسم که پول همراه نداشته باشم.‬ मला भीती आहे की माझ्याजवळ आणखी पैसे नाहीत. मला भीती आहे की माझ्याजवळ आणखी पैसे नाहीत. 1
Ma-ā---ṭ-t- kī-tō ā-ā-jhōp--ā-ā-ē. Malā vāṭatē kī tō ātā jhōpalā āhē.

‫از حرکات به گفتار‬

‫وقتی که ما صحبت می کنیم و یا گوش می کنیم، مغز ما کارهای زیادی را باید انجام دهد.‬ ‫مغز باید علامات زبانی را پردازش کند.‬ ‫حرکات و نمادها علامت های زبانی هستند.‬ ‫آنها حتی قبل از این که انسان صحبت کند وجود داشته اند.‬ ‫برخی از نمادها در تمام فرهنگ ها قابل درک هستند.‬ ‫سایر نمادها را باید آموخت.‬ ‫تنها با نگاه کردن نمی توان آنها را درک کرد.‬ ‫حرکات و اشارات و نمادها مانند گفتار پردازش می شوند.‬ ‫و در همان منطقه از مغز پردازش می شوند!‬ ‫یک مطالعه جدید این موضوع را ثابت کرده است.‬ ‫محقّقان این موضوع را بر روی چندین نفر آزمایش کرده اند.‬ ‫این افراد تحت ازمایش می بایست کلیپ های ویدئوی مختلفی را مشاهده کنند.‬ ‫و در حین تماشای کلیپ ها، فعّالیت مغز آنها اندازه گیری می شد.‬ ‫در یک گروه، کلیپ ها چیزهای مختلفی را نشان می دادند.‬ ‫این مطالب از طریق حرکات، نمادها و گفتار منتقل می شد.‬ ‫گروه دیگر کلیپ های ویدئویی مختلف دیگری را تماشا می کرد.‬ ‫این فیلم ها، کلیپ های بی معنی بود.‬ ‫گفتار، حرکات و اشارات و نمادهائی وجود نداشتند.‬ ‫آنها دارای هیچ معنی نبودند.‬ ‫محقّقان در بررسی خود دیدند که چه چیزی در کجا پردازش می شود.‬ ‫آنها می توانند فعّالیت مغز افراد تحت آزمایش را با هم مقایسه کنند.‬ ‫هر چیز که دارای مفهوم بود در همان منطقه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.‬ ‫نتایج حاصل از این آزمایش بسیار جالب است.‬ ‫آنها نشان می دهند که چگونه مغز ما زبان را در طول زمان آموخته است.‬ ‫در ابتدا انسان با حرکات و اشارات ارتباط برقرار می کرده است.‬ ‫بعدها او زبان را اختراع کرد.‬ ‫بنابراین، مغز می بایست پردازش گفتار را نیز مانند حرکات بیاموزد.‬ ‫و بدیهی است که نسخه قبلی را به روز کرده است.‬