لغت
یادگیری افعال – انگلیسی (UK)

hire
The applicant was hired.
استخدام کردن
متقاضی استخدام شد.

wait
We still have to wait for a month.
انتظار کشیدن
ما هنوز باید یک ماه صبر کنیم.

translate
He can translate between six languages.
ترجمه کردن
او میتواند بین شش زبان ترجمه کند.

refuse
The child refuses its food.
رد کردن
کودک غذای خود را رد میکند.

excite
The landscape excited him.
هیجان زدن
منظره او را هیجان زده کرد.

send
I sent you a message.
فرستادن
من به شما یک پیام فرستادم.

carry
The donkey carries a heavy load.
حمل کردن
خر از یک بار سنگین حمل میکند.

receive
He receives a good pension in old age.
دریافت کردن
او در سنین پیری بازنشستگی خوبی دریافت میکند.

introduce
He is introducing his new girlfriend to his parents.
معرفی کردن
او دوست دختر جدیدش را به والدینش معرفی میکند.

live
We lived in a tent on vacation.
زندگی کردن
ما در تعطیلات در یک چادر زندگی کردیم.

need
I’m thirsty, I need water!
نیاز داشتن
من تشنهام، نیاز به آب دارم!
