لغت
یادگیری افعال – انگلیسی (UK)

pray
He prays quietly.
دعا کردن
او به آرامی دعا میکند.

fight
The athletes fight against each other.
مبارزه کردن
ورزشکاران با یکدیگر مبارزه میکنند.

reward
He was rewarded with a medal.
پاداش دادن
او با یک مدال پاداش داده شد.

stand up
She can no longer stand up on her own.
ایستادن
او دیگر نمیتواند به تنهایی بایستد.

write down
You have to write down the password!
یادداشت کردن
شما باید رمز عبور را یادداشت کنید!

walk
This path must not be walked.
قدم زدن
نباید از این مسیر قدم زد.

cut to size
The fabric is being cut to size.
برش زدن به اندازه
پارچه به اندازه برش زده میشود.

sign
He signed the contract.
امضاء کردن
او قرارداد را امضاء کرد.

improve
She wants to improve her figure.
بهبود بخشیدن
او میخواهد به فیگور خود بهبود ببخشد.

need to go
I urgently need a vacation; I have to go!
نیاز داشتن
من فوراً به تعطیلات نیاز دارم؛ باید بروم!

wake up
The alarm clock wakes her up at 10 a.m.
بیدار کردن
ساعت زنگ دار ساعت 10 صبح او را بیدار میکند.
