لغت
یادگیری افعال – انگلیسی (UK)

snow
It snowed a lot today.
باریدن
امروز بسیار برف باریده است.

drink
She drinks tea.
نوشیدن
او چای مینوشد.

work
She works better than a man.
کار کردن
او بهتر از مردی کار میکند.

agree
The neighbors couldn’t agree on the color.
توافق کردن
همسایهها نتوانستند در مورد رنگ توافق کنند.

die
Many people die in movies.
مردن
بسیاری از مردم در فیلمها میمیرند.

protest
People protest against injustice.
اعتراض کردن
مردم به بیعدالتی اعتراض میکنند.

cry
The child is crying in the bathtub.
گریه کردن
کودک در وان حمام گریه میکند.

understand
I finally understood the task!
فهمیدن
من سرانجام وظیفه را فهمیدم!

help up
He helped him up.
بلند کردن
او به او کمک کرد تا بلند شود.

bring up
He brings the package up the stairs.
بالا آوردن
او بسته را به طرف پلهها میبرد.

report
She reports the scandal to her friend.
گزارش دادن
او اسکندال را به دوستش گزارش داد.
