لغت
یادگیری افعال – انگلیسی (UK)

run
The athlete runs.
دویدن
ورزشکار دو میزند.

lie
Sometimes one has to lie in an emergency situation.
دروغ گفتن
گاهی اوقات در شرایط اضطراری باید دروغ گفت.

run out
She runs out with the new shoes.
بیرون دویدن
او با کفشهای جدید بیرون میدود.

trust
We all trust each other.
اعتماد کردن
ما همه به یکدیگر اعتماد داریم.

run
She runs every morning on the beach.
دویدن
او هر صبح روی ساحل میدود.

bring together
The language course brings students from all over the world together.
جمع کردن
دوره زبان دانشجویان را از سراسر دنیا جمع میکند.

check
He checks who lives there.
بررسی کردن
او بررسی میکند که چه کسی در آنجا زندگی میکند.

form
We form a good team together.
تشکیل دادن
ما با هم یک تیم خوب تشکیل میدهیم.

come closer
The snails are coming closer to each other.
نزدیک شدن
حلزونها به یکدیگر نزدیک میشوند.

forgive
I forgive him his debts.
بخشیدن
من بدهیهای او را میبخشم.

limit
Fences limit our freedom.
محدود کردن
حصارها آزادی ما را محدود میکنند.
