لغت
یادگیری افعال – انگلیسی (UK)

become
They have become a good team.
شدن
آنها تیم خوبی شدهاند.

throw away
He steps on a thrown-away banana peel.
دور انداختن
او روی پوست موزی که دور انداخته شده است قدم میزند.

leave
Many English people wanted to leave the EU.
ترک کردن
بسیاری از انگلیسیها میخواستند از اتحادیه اروپا خارج شوند.

open
Can you please open this can for me?
باز کردن
میتوانی لطفاً این قوطی را برای من باز کنی؟

excite
The landscape excited him.
هیجان زدن
منظره او را هیجان زده کرد.

hit
The train hit the car.
زدن
قطار به ماشین زد.

punish
She punished her daughter.
مجازات کردن
او دخترش را مجازات کرد.

see clearly
I can see everything clearly through my new glasses.
به خوبی دیدن
من با عینک جدیدم همه چیز را به خوبی میبینم.

cut down
The worker cuts down the tree.
قطع کردن
کارگر درخت را قطع میکند.

work
Are your tablets working yet?
کار کردن
قرصهای شما هنوز کار میکنند؟

solve
The detective solves the case.
حل کردن
کارآگاه پرونده را حل کرده است.
