لغت
یادگیری افعال – انگلیسی (UK)

surprise
She surprised her parents with a gift.
متعجب کردن
او والدین خود را با یک هدیه متعجب کرد.

come together
It’s nice when two people come together.
با هم آمدن
زیباست وقتی دو نفر با هم میآیند.

play
The child prefers to play alone.
بازی کردن
کودک ترجیح میدهد تنها بازی کند.

run out
She runs out with the new shoes.
بیرون دویدن
او با کفشهای جدید بیرون میدود.

publish
The publisher has published many books.
منتشر کردن
ناشر کتابهای زیادی را منتشر کرده است.

turn off
She turns off the alarm clock.
خاموش کردن
او ساعت زنگدار را خاموش میکند.

work
She works better than a man.
کار کردن
او بهتر از مردی کار میکند.

bring up
He brings the package up the stairs.
بالا آوردن
او بسته را به طرف پلهها میبرد.

want to leave
She wants to leave her hotel.
خواستن ترک کردن
او میخواهد هتل خود را ترک کند.

need to go
I urgently need a vacation; I have to go!
نیاز داشتن
من فوراً به تعطیلات نیاز دارم؛ باید بروم!

buy
They want to buy a house.
خریدن
آنها میخواهند یک خانه بخرند.
