لغت
یادگیری افعال – انگلیسی (UK)

criticize
The boss criticizes the employee.
انتقاد کردن
رئیس از کارمند انتقاد میکند.

divide
They divide the housework among themselves.
تقسیم کردن
آنها کارهای خانگی را بین خودشان تقسیم میکنند.

fear
We fear that the person is seriously injured.
ترسیدن
ما میترسیم که این فرد جدی آسیب دیده باشد.

agree
They agreed to make the deal.
توافق کردن
آنها توافق کردند تا قرارداد را امضاء کنند.

pull out
The plug is pulled out!
بیرون کشیدن
پریز بیرون کشیده شده!

see clearly
I can see everything clearly through my new glasses.
به خوبی دیدن
من با عینک جدیدم همه چیز را به خوبی میبینم.

lose weight
He has lost a lot of weight.
وزن کاهیدن
او زیاد وزن کاهیده است.

die
Many people die in movies.
مردن
بسیاری از مردم در فیلمها میمیرند.

allow
The father didn’t allow him to use his computer.
اجازه دادن
پدر به او اجازه استفاده از کامپیوتر خود را نداد.

clean
She cleans the kitchen.
تمیز کردن
او آشپزخانه را تمیز میکند.

drink
The cows drink water from the river.
نوشیدن
گاوها آب را از رودخانه مینوشند.
