لغت
یادگیری افعال – انگلیسی (UK)

should
One should drink a lot of water.
باید
باید زیاد آب نوشید.

hit
The train hit the car.
زدن
قطار به ماشین زد.

depart
Our holiday guests departed yesterday.
رفتن
مهمانهای تعطیلات ما دیروز رفتند.

wake up
The alarm clock wakes her up at 10 a.m.
بیدار کردن
ساعت زنگ دار ساعت 10 صبح او را بیدار میکند.

show
He shows his child the world.
نشان دادن
او به فرزندش جهان را نشان میدهد.

belong
My wife belongs to me.
تعلق داشتن
همسر من متعلق به من است.

become friends
The two have become friends.
دوست شدن
این دو دوست شدهاند.

talk to
Someone should talk to him; he’s so lonely.
با کسی حرف زدن
کسی باید با او حرف بزند؛ او خیلی تنها است.

paint
She has painted her hands.
نقاشی کردن
او دستهای خود را نقاشی کرده است.

write all over
The artists have written all over the entire wall.
نوشتن روی
هنرمندان روی تمام دیوار نوشتهاند.

discover
The sailors have discovered a new land.
کشف کردن
دریانوردان یک سرزمین جدید کشف کردهاند.
