لغت
یادگیری افعال – انگلیسی (UK)

lead
He enjoys leading a team.
رهبری کردن
او از رهبری یک تیم لذت میبرد.

pull out
Weeds need to be pulled out.
بیرون کشیدن
علفهای هرز باید بیرون کشیده شوند.

hang down
Icicles hang down from the roof.
آویخته شدن
یخها از سقف آویخته شدهاند.

reward
He was rewarded with a medal.
پاداش دادن
او با یک مدال پاداش داده شد.

eat
What do we want to eat today?
خوردن
امروز چه میخواهیم بخوریم؟

sing
The children sing a song.
خواندن
کودکان یک ترانه میخوانند.

arrive
Many people arrive by camper van on vacation.
رسیدن
بسیاری از مردم در تعطیلات با ون رسیدهاند.

handle
One has to handle problems.
مدیریت کردن
باید با مشکلات مدیریت کرد.

return
The dog returns the toy.
برگشتن
سگ اسباببازی را برمیگرداند.

cut
The hairstylist cuts her hair.
بریدن
موسس موهای او را میبرد.

turn
She turns the meat.
چرخاندن
او گوشت را چرخاند.
