لغت
یادگیری افعال – انگلیسی (UK)

solve
The detective solves the case.
حل کردن
کارآگاه پرونده را حل کرده است.

give birth
She will give birth soon.
زایمان کردن
او به زودی زایمان میکند.

turn off
She turns off the alarm clock.
خاموش کردن
او ساعت زنگدار را خاموش میکند.

get by
She has to get by with little money.
کنار آمدن
او باید با کمی پول کنار بیاید.

guess
You have to guess who I am!
حدس زدن
شما باید حدس بزنید که من کی هستم!

love
She really loves her horse.
دوست داشتن
او واقعاً اسبش را دوست دارد.

need
I’m thirsty, I need water!
نیاز داشتن
من تشنهام، نیاز به آب دارم!

remind
The computer reminds me of my appointments.
یادآوری کردن
رایانه به من قرارهایم را یادآوری میکند.

drive away
One swan drives away another.
دور کردن
یک قو بقیهی قوها را دور میزند.

protect
The mother protects her child.
محافظت کردن
مادر از فرزند خود محافظت میکند.

vote
One votes for or against a candidate.
رای دادن
افراد به یک نامزد برای یا علیه او رای میدهند.
