لغت
یادگیری افعال – انگلیسی (UK)
hire
The company wants to hire more people.
استخدام کردن
شرکت میخواهد مردم بیشتری را استخدام کند.
think
You have to think a lot in chess.
فکر کردن
در شطرنج باید خیلی فکر کنید.
depend
He is blind and depends on outside help.
وابسته بودن
او نابینا است و به کمک بیرونی وابسته است.
call
The boy calls as loud as he can.
فریاد زدن
پسر به همه توان خود فریاد میزند.
burn
You shouldn’t burn money.
سوزاندن
شما نباید پول را بسوزانید.
help
Everyone helps set up the tent.
کمک کردن
همه به نصب چادر کمک میکنند.
repeat
My parrot can repeat my name.
تکرار کردن
طوطی من میتواند نام من را تکرار کند.
lie to
He lied to everyone.
دروغ گفتن
او به همه دروغ گفت.
eat up
I have eaten up the apple.
خوردن
من سیب را خوردهام.
accompany
The dog accompanies them.
همراهی کردن
سگ با آنها همراهی میکند.
tell
I have something important to tell you.
گفتن
من چیز مهمی دارم که به تو بگویم.