لغت
یادگیری افعال – انگلیسی (UK)

come together
It’s nice when two people come together.
با هم آمدن
زیباست وقتی دو نفر با هم میآیند.

mention
The boss mentioned that he will fire him.
ذکر کردن
رئیس ذکر کرد که او را اخراج خواهد کرد.

add
She adds some milk to the coffee.
اضافه کردن
او بعضی شیر به قهوه اضافه میکند.

return
The boomerang returned.
برگشتن
بومرانگ برگشت.

pick up
The child is picked up from kindergarten.
جمع کردن
کودک از مهدکودک جمع میشود.

accompany
My girlfriend likes to accompany me while shopping.
همراهی کردن
دوست دخترم دوست دارد همراه من به خرید بیاید.

look around
She looked back at me and smiled.
نگاه کردن
او به من نگاه کرد و لبخند زد.

mix
She mixes a fruit juice.
مخلوط کردن
او یک آب میوه مخلوط میکند.

deliver
The delivery person is bringing the food.
تحویل دادن
فرد تحویل کننده غذا را میآورد.

receive
She received a very nice gift.
دریافت کردن
او هدیه بسیار خوبی دریافت کرد.

transport
The truck transports the goods.
حمل کردن
کامیون کالاها را حمل میکند.
