لغت
یادگیری افعال – انگلیسی (US)

tell
I have something important to tell you.
گفتن
من چیز مهمی دارم که به تو بگویم.

save
My children have saved their own money.
ذخیره کردن
بچههای من پول خودشان را ذخیره کردهاند.

import
We import fruit from many countries.
وارد کردن
ما میوه از بسیاری از کشورها وارد میکنیم.

bring
The messenger brings a package.
آوردن
پیک یک بسته میآورد.

exercise restraint
I can’t spend too much money; I have to exercise restraint.
خودداری کردن
نمیتوانم پول زیادی خرج کنم؛ باید خودداری کنم.

say goodbye
The woman says goodbye.
خداحافظی کردن
زن خداحافظی میکند.

eat
The chickens are eating the grains.
خوردن
جوجهها دانهها را میخورند.

cook
What are you cooking today?
پختن
امروز چه میپزید؟

drive around
The cars drive around in a circle.
چرخیدن
اتومبیلها در یک دایره میچرخند.

run towards
The girl runs towards her mother.
به سمت دویدن
دختر به سمت مادرش میدود.

drive
The cowboys drive the cattle with horses.
راندن
گلهداران با اسبها گاوها را میرانند.
