لغت
یادگیری افعال – انگلیسی (US)

give
The child is giving us a funny lesson.
دادن
کودک به ما یک درس خندهدار میدهد.

divide
They divide the housework among themselves.
تقسیم کردن
آنها کارهای خانگی را بین خودشان تقسیم میکنند.

restrict
Should trade be restricted?
محدود کردن
آیا باید تجارت را محدود کرد؟

feel
She feels the baby in her belly.
احساس کردن
او نوزاد در شکم خود را احساس میکند.

serve
The chef is serving us himself today.
خدمت کردن
آشپز امروز خودش به ما خدمت میکند.

burn
You shouldn’t burn money.
سوزاندن
شما نباید پول را بسوزانید.

tell
I have something important to tell you.
گفتن
من چیز مهمی دارم که به تو بگویم.

marry
Minors are not allowed to be married.
ازدواج کردن
کودکان اجازه ازدواج ندارند.

keep
I keep my money in my nightstand.
نگه داشتن
من پولم را در میز کنار تخت نگه میدارم.

happen
Something bad has happened.
اتفاق افتادن
چیز بدی اتفاق افتاده است.

prefer
Many children prefer candy to healthy things.
ترجیح دادن
بسیاری از کودکان به جای چیزهای سالم، شیرینیجات را ترجیح میدهند.
