لغت
یادگیری افعال – فرانسوی

accrocher
En hiver, ils accrochent une mangeoire à oiseaux.
آویختن
در زمستان، آنها یک خانه پرنده را میآویزند.

couvrir
Elle couvre son visage.
پوشاندن
او صورت خود را میپوشاند.

fuir
Tout le monde a fui l’incendie.
فرار کردن
همه از آتش فرار کردند.

brûler
Un feu brûle dans la cheminée.
سوزاندن
یک آتش در شومینه میسوزد.

mentir
Il ment souvent quand il veut vendre quelque chose.
دروغ گفتن
وقتی میخواهد چیزی بفروشد، اغلب دروغ میگوید.

rendre
Le professeur rend les dissertations aux étudiants.
برگشتن
معلم مقالات را به دانشآموزان برمیگرداند.

sentir
Elle sent le bébé dans son ventre.
احساس کردن
او نوزاد در شکم خود را احساس میکند.

évaluer
Il évalue la performance de l’entreprise.
ارزیابی کردن
او عملکرد شرکت را ارزیابی میکند.

servir
Les chiens aiment servir leurs maîtres.
خدمت کردن
سگها دوست دارند به صاحبان خود خدمت کنند.

arracher
Les mauvaises herbes doivent être arrachées.
بیرون کشیدن
علفهای هرز باید بیرون کشیده شوند.

parler à
Quelqu’un devrait lui parler ; il est si seul.
با کسی حرف زدن
کسی باید با او حرف بزند؛ او خیلی تنها است.
