لغت
یادگیری افعال – فرانسوی
abattre
Le travailleur abat l’arbre.
قطع کردن
کارگر درخت را قطع میکند.
préparer
Elle prépare un gâteau.
آماده کردن
او یک کیک آماده میکند.
trouver difficile
Tous les deux trouvent difficile de dire au revoir.
سخت یافتن
هر دوی آنها وداع گفتن را سخت مییابند.
embrasser
Il embrasse le bébé.
بوسیدن
او نوزاد را میبوسد.
mélanger
Le peintre mélange les couleurs.
مخلوط کردن
نقاش رنگها را مخلوط میکند.
demander
Il a demandé son chemin.
پرسیدن
او راه را پرسید.
écouter
Il l’écoute.
گوش دادن
او به او گوش میدهد.
prouver
Il veut prouver une formule mathématique.
اثبات کردن
او میخواهد یک فرمول ریاضی را اثبات کند.
se fâcher
Elle se fâche parce qu’il ronfle toujours.
ناراحت شدن
او ناراحت میشود زیرا او همیشه خر خر میکند.
sortir
Je sors les factures de mon portefeuille.
بیرون آوردن
من قبضها را از کیف پولم بیرون میآورم.
louer
Il loue sa maison.
اجاره دادن
او خانه خود را اجاره میدهد.