لغت
یادگیری افعال – انگلیسی (UK)

change
A lot has changed due to climate change.
تغییر کردن
به خاطر تغییرات اقلیمی، بسیار چیزها تغییر کرده است.

turn to
They turn to each other.
پیچیدن به
آنها به یکدیگر پیچیدهاند.

need
You need a jack to change a tire.
نیاز داشتن
تو برای تغییر تایر به یک وینچ نیاز داری.

remind
The computer reminds me of my appointments.
یادآوری کردن
رایانه به من قرارهایم را یادآوری میکند.

become friends
The two have become friends.
دوست شدن
این دو دوست شدهاند.

mix
She mixes a fruit juice.
مخلوط کردن
او یک آب میوه مخلوط میکند.

eat
The chickens are eating the grains.
خوردن
جوجهها دانهها را میخورند.

cut down
The worker cuts down the tree.
قطع کردن
کارگر درخت را قطع میکند.

run away
Our son wanted to run away from home.
فرار کردن
پسرم میخواست از خانه فرار کند.

imagine
She imagines something new every day.
تصور کردن
او هر روز چیزی جدید تصور میکند.

like
She likes chocolate more than vegetables.
دوست داشتن
او شکلات را بیش از سبزیجات دوست دارد.
