لغت
یادگیری افعال – اسپانیایی

emborracharse
Él se emborrachó.
مست شدن
او مست شد.

pasar
Los dos se pasan uno al otro.
گذشتن
آن دو از کنار یکدیگر میگذرند.

lavar
No me gusta lavar los platos.
ظرف شستن
من دوست ندارم ظرفها را بشویم.

contenerse
No puedo gastar mucho dinero; tengo que contenerme.
خودداری کردن
نمیتوانم پول زیادی خرج کنم؛ باید خودداری کنم.

practicar
La mujer practica yoga.
تمرین کردن
زن یوگا تمرین میکند.

decidir
No puede decidir qué zapatos ponerse.
تصمیم گرفتن
او نمیتواند تصمیم بگیرد که کدام کفش را بپوشد.

mudar
Los dos planean mudarse juntos pronto.
با هم زندگی کردن
این دو قرار است به زودی با هم زندگی کنند.

presumir
Le gusta presumir de su dinero.
نمایش دادن
او دوست دارد پول خود را نمایش بدهد.

esperar con ilusión
Los niños siempre esperan con ilusión la nieve.
منتظر ماندن
کودکان همیشه منتظر برف هستند.

cambiar
Mucho ha cambiado debido al cambio climático.
تغییر کردن
به خاطر تغییرات اقلیمی، بسیار چیزها تغییر کرده است.

salir
Los niños finalmente quieren salir.
بیرون رفتن
بچهها سرانجام میخواهند بیرون بروند.
