لغت
یادگیری افعال – دانمارکی

søge
Tyven søger huset.
جستجو کردن
دزد در خانه جستجو میکند.

lyve
Nogle gange må man lyve i en nødsituation.
دروغ گفتن
گاهی اوقات در شرایط اضطراری باید دروغ گفت.

danne
Vi danner et godt team sammen.
تشکیل دادن
ما با هم یک تیم خوب تشکیل میدهیم.

uddø
Mange dyr er uddøde i dag.
منقرض شدن
بسیاری از حیوانات امروز منقرض شدهاند.

overtale
Hun skal ofte overtale sin datter til at spise.
متقاعد کردن
او اغلب باید دخترش را برای خوردن متقاعد کند.

glemme
Hun vil ikke glemme fortiden.
فراموش کردن
او نمیخواهد گذشته را فراموش کند.

straffe
Hun straffede sin datter.
مجازات کردن
او دخترش را مجازات کرد.

kigge ned
Jeg kunne kigge ned på stranden fra vinduet.
نگاه کردن
من میتوانستم از پنجره به ساحل نگاه کنم.

introducere
Han introducerer sin nye kæreste for sine forældre.
معرفی کردن
او دوست دختر جدیدش را به والدینش معرفی میکند.

føle
Moderen føler stor kærlighed for sit barn.
احساس کردن
مادر بسیار محبت به فرزندش احساس میکند.

gøre fremskridt
Snegle gør kun langsomme fremskridt.
پیشرفت کردن
حلزونها فقط به آهستگی پیشرفت میکنند.
