لغت
یادگیری افعال – اسپانیایی
pensar junto
Tienes que pensar junto en los juegos de cartas.
هم فکری کردن
در بازیهای کارت باید هم فکری کنید.
proteger
Se supone que un casco protege contra accidentes.
محافظت کردن
یک کلاه باید از تصادفها محافظت کند.
infectarse
Ella se infectó con un virus.
عفونت زدن
او به یک ویروس عفونت زده شد.
verificar
Él verifica quién vive allí.
بررسی کردن
او بررسی میکند که چه کسی در آنجا زندگی میکند.
charlar
A menudo charla con su vecino.
گپ زدن
او اغلب با همسایهاش گپ میزند.
acompañar
El perro los acompaña.
همراهی کردن
سگ با آنها همراهی میکند.
levantarse
Ya no puede levantarse por sí misma.
ایستادن
او دیگر نمیتواند به تنهایی بایستد.
quitar
El artesano quitó las baldosas viejas.
برداشتن
صنعتگر کاشیهای قدیمی را برداشت.
mirar
Ella mira a través de un agujero.
نگاه کردن
او از یک سوراخ نگاه میکند.
molestarse
Ella se molesta porque él siempre ronca.
ناراحت شدن
او ناراحت میشود زیرا او همیشه خر خر میکند.
enseñar
Él enseña geografía.
آموزش دادن
او جغرافیا میآموزد.