لغت
یادگیری افعال – انگلیسی (UK)

get through
The water was too high; the truck couldn’t get through.
عبور کردن
آب خیلی بالا بود؛ کامیون نتوانست عبور کند.

allow
One should not allow depression.
اجازه دادن
نباید اجازه دهید افسردگی رخ دهد.

remind
The computer reminds me of my appointments.
یادآوری کردن
رایانه به من قرارهایم را یادآوری میکند.

exercise restraint
I can’t spend too much money; I have to exercise restraint.
خودداری کردن
نمیتوانم پول زیادی خرج کنم؛ باید خودداری کنم.

sleep in
They want to finally sleep in for one night.
خوابیدن
آنها میخواهند بالاخره یک شب به خواب بروند.

describe
How can one describe colors?
توصیف کردن
چطور میتوان رنگها را توصیف کرد؟

sound
Her voice sounds fantastic.
صدا دادن
صدای او فوقالعاده است.

call back
Please call me back tomorrow.
باز زنگ زدن
لطفاً فردا به من باز زنگ بزنید.

give way
Many old houses have to give way for the new ones.
جای دادن
بسیاری از خانههای قدیمی باید به خانههای جدید جای بدهند.

allow
The father didn’t allow him to use his computer.
اجازه دادن
پدر به او اجازه استفاده از کامپیوتر خود را نداد.

persuade
She often has to persuade her daughter to eat.
متقاعد کردن
او اغلب باید دخترش را برای خوردن متقاعد کند.
