لغت
یادگیری افعال – انگلیسی (US)
paint
He is painting the wall white.
نقاشی کردن
او دیوار را سفید نقاشی میکند.
hate
The two boys hate each other.
نفرت داشتن
این دو پسر از یکدیگر نفرت دارند.
start running
The athlete is about to start running.
دویدن
ورزشکار در حال آمادهشدن برای دویدن است.
connect
This bridge connects two neighborhoods.
وصل کردن
این پل دو محله را به هم وصل میکند.
quit
He quit his job.
ترک کردن
او شغل خود را ترک کرد.
get to know
Strange dogs want to get to know each other.
شناختن
سگهای غریب میخواهند یکدیگر را بشناسند.
happen
An accident has happened here.
اتفاق افتادن
یک تصادف در اینجا رخ داده است.
become
They have become a good team.
شدن
آنها تیم خوبی شدهاند.
hire
The company wants to hire more people.
استخدام کردن
شرکت میخواهد مردم بیشتری را استخدام کند.
call back
Please call me back tomorrow.
باز زنگ زدن
لطفاً فردا به من باز زنگ بزنید.
send
This company sends goods all over the world.
فرستادن
این شرکت کالاها را به سراسر جهان میفرستد.