لغت
یادگیری افعال – انگلیسی (US)

tell
I have something important to tell you.
گفتن
من چیز مهمی دارم که به تو بگویم.

come up
She’s coming up the stairs.
بالا آمدن
او دارد از پلهها بالا میآید.

kill
The bacteria were killed after the experiment.
کُشتن
باکتریها بعد از آزمایش کُشته شدند.

remind
The computer reminds me of my appointments.
یادآوری کردن
رایانه به من قرارهایم را یادآوری میکند.

add
She adds some milk to the coffee.
اضافه کردن
او بعضی شیر به قهوه اضافه میکند.

publish
The publisher puts out these magazines.
منتشر کردن
ناشر این مجلات را منتشر میکند.

mention
The boss mentioned that he will fire him.
ذکر کردن
رئیس ذکر کرد که او را اخراج خواهد کرد.

pass
The medieval period has passed.
گذشتن
دوران قرون وسطی گذشته است.

look up
What you don’t know, you have to look up.
جستجو کردن
آنچه را نمیدانی، باید جستجو کنی.

pull
He pulls the sled.
کشیدن
او سورتمه را میکشد.

summarize
You need to summarize the key points from this text.
خلاصه کردن
شما باید نکات کلیدی این متن را خلاصه کنید.
