لغت
یادگیری افعال – انگلیسی (UK)

stop
You must stop at the red light.
توقف کردن
شما باید در چراغ قرمز توقف کنید.

work for
He worked hard for his good grades.
کار کردن برای
او سخت کار کرد برای نمرات خوبش.

drive
The cowboys drive the cattle with horses.
راندن
گلهداران با اسبها گاوها را میرانند.

respond
She responded with a question.
پاسخ دادن
او با یک سوال پاسخ داد.

receive
She received a very nice gift.
دریافت کردن
او هدیه بسیار خوبی دریافت کرد.

publish
The publisher has published many books.
منتشر کردن
ناشر کتابهای زیادی را منتشر کرده است.

like
The child likes the new toy.
دوست داشتن
کودک اسباببازی جدید را دوست دارد.

follow
My dog follows me when I jog.
دنبال کردن
سگ من هنگام دویدن من را دنبال میکند.

kiss
He kisses the baby.
بوسیدن
او نوزاد را میبوسد.

miss
He misses his girlfriend a lot.
دلتنگ شدن
او به دوست دخترش خیلی دلتنگ است.

get by
She has to get by with little money.
کنار آمدن
او باید با کمی پول کنار بیاید.
