لغت
یادگیری افعال – انگلیسی (UK)
imagine
She imagines something new every day.
تصور کردن
او هر روز چیزی جدید تصور میکند.
leave speechless
The surprise leaves her speechless.
لال کردن
آن مفاجأت او را لال میکند.
answer
The student answers the question.
جواب دادن
دانشآموز به سوال جواب میدهد.
suspect
He suspects that it’s his girlfriend.
مظنون شدن
او مظنون است که دوست دختر او است.
get used to
Children need to get used to brushing their teeth.
عادت کردن
کودکان باید به مسواک زدن عادت کنند.
dance
They are dancing a tango in love.
رقصیدن
آنها با عشق یک تانگو را میرقصند.
practice
The woman practices yoga.
تمرین کردن
زن یوگا تمرین میکند.
move
My nephew is moving.
حرکت کردن
برادرزادهام حرکت میکند.
cry
The child is crying in the bathtub.
گریه کردن
کودک در وان حمام گریه میکند.
play
The child prefers to play alone.
بازی کردن
کودک ترجیح میدهد تنها بازی کند.
hire
The company wants to hire more people.
استخدام کردن
شرکت میخواهد مردم بیشتری را استخدام کند.