لغت
یادگیری افعال – انگلیسی (UK)

run
She runs every morning on the beach.
دویدن
او هر صبح روی ساحل میدود.

rent
He rented a car.
اجاره گرفتن
او یک ماشین اجاره گرفت.

eat
What do we want to eat today?
خوردن
امروز چه میخواهیم بخوریم؟

teach
He teaches geography.
آموزش دادن
او جغرافیا میآموزد.

come closer
The snails are coming closer to each other.
نزدیک شدن
حلزونها به یکدیگر نزدیک میشوند.

find difficult
Both find it hard to say goodbye.
سخت یافتن
هر دوی آنها وداع گفتن را سخت مییابند.

turn to
They turn to each other.
پیچیدن به
آنها به یکدیگر پیچیدهاند.

leave
Tourists leave the beach at noon.
ترک کردن
گردشگران در ظهر ساحل را ترک میکنند.

repeat a year
The student has repeated a year.
سال تکراری گرفتن
دانشآموز یک سال تکراری گرفته است.

call
The boy calls as loud as he can.
فریاد زدن
پسر به همه توان خود فریاد میزند.

respond
She responded with a question.
پاسخ دادن
او با یک سوال پاسخ داد.
