لغت
یادگیری افعال – انگلیسی (UK)

love
She really loves her horse.
دوست داشتن
او واقعاً اسبش را دوست دارد.

build up
They have built up a lot together.
ایجاد کردن
آنها با هم زیاد چیزی ایجاد کردهاند.

help up
He helped him up.
بلند کردن
او به او کمک کرد تا بلند شود.

chat
They chat with each other.
گپ زدن
آنها با یکدیگر گپ میزنند.

notice
She notices someone outside.
متوجه شدن
او کسی را در بیرون متوجه میشود.

invest
What should we invest our money in?
سرمایهگذاری کردن
ما باید پول خود را در کجا سرمایهگذاری کنیم؟

pass by
The train is passing by us.
گذشتن
قطار از کنار ما میگذرد.

move
My nephew is moving.
حرکت کردن
برادرزادهام حرکت میکند.

listen
She listens and hears a sound.
گوش دادن
او گوش میدهد و یک صدا میشنود.

spell
The children are learning to spell.
املاء کردن
کودکان در حال یادگیری املاء هستند.

push
The car stopped and had to be pushed.
هل دادن
خودرو متوقف شد و باید هل داده شود.
