لغت
یادگیری افعال – انگلیسی (UK)

mix
The painter mixes the colors.
مخلوط کردن
نقاش رنگها را مخلوط میکند.

miss
He misses his girlfriend a lot.
دلتنگ شدن
او به دوست دخترش خیلی دلتنگ است.

enter
I have entered the appointment into my calendar.
وارد کردن
من قرار را در تقویم خود وارد کردهام.

enter
He enters the hotel room.
وارد شدن
او اتاق هتل را وارد میشود.

check
The dentist checks the teeth.
بررسی کردن
دندانپزشک دندانها را بررسی میکند.

visit
An old friend visits her.
دیدن
یک دوست قدیمی او را میبیند.

limit
Fences limit our freedom.
محدود کردن
حصارها آزادی ما را محدود میکنند.

appear
A huge fish suddenly appeared in the water.
ظاهر شدن
ناگهان یک ماهی بزرگ در آب ظاهر شد.

hang down
The hammock hangs down from the ceiling.
آویخته شدن
گهواره از سقف آویخته شده است.

repair
He wanted to repair the cable.
تعمیر کردن
او میخواست کابل را تعمیر کند.

let in front
Nobody wants to let him go ahead at the supermarket checkout.
رها کردن
هیچ کس نمیخواهد او را در مقابل صف اسوپرمارکت رها کند.
