لغت
یادگیری افعال – انگلیسی (UK)

come easy
Surfing comes easily to him.
آسان بودن
سواری بر موج برای او آسان است.

develop
They are developing a new strategy.
توسعه دادن
آنها یک استراتژی جدید را توسعه میدهند.

work
She works better than a man.
کار کردن
او بهتر از مردی کار میکند.

save
You can save money on heating.
ذخیره کردن
شما میتوانید در هزینه گرمایش پول ذخیره کنید.

swim
She swims regularly.
شنا کردن
او به طور منظم شنا میزند.

sort
I still have a lot of papers to sort.
مرتب کردن
من هنوز باید کاغذهای زیادی را مرتب کنم.

think outside the box
To be successful, you have to think outside the box sometimes.
فکر خارج از جعبه کردن
برای موفقیت، گاهی باید فکر خارج از جعبه کنید.

work together
We work together as a team.
همکاری کردن
ما به عنوان یک تیم همکاری میکنیم.

stop
The woman stops a car.
توقف کردن
زن یک ماشین را متوقف میکند.

exercise restraint
I can’t spend too much money; I have to exercise restraint.
خودداری کردن
نمیتوانم پول زیادی خرج کنم؛ باید خودداری کنم.

promote
We need to promote alternatives to car traffic.
تبلیغ کردن
ما باید گزینههای جایگزین برای ترافیک خودرو تبلیغ کنیم.
