لغت
یادگیری افعال – انگلیسی (UK)
kiss
He kisses the baby.
بوسیدن
او نوزاد را میبوسد.
explore
The astronauts want to explore outer space.
کاوش کردن
فضانوردان میخواهند فضای بیرونی را کاوش کنند.
take part
He is taking part in the race.
شرکت کردن
او در مسابقه شرکت میکند.
find one’s way
I can find my way well in a labyrinth.
راه یافتن
من میتوانم خوب در یک هزارتو مسیر بیابم.
look
She looks through a hole.
نگاه کردن
او از یک سوراخ نگاه میکند.
jump onto
The cow has jumped onto another.
پریدن روی
گاو به روی دیگری پریده است.
cut down
The worker cuts down the tree.
قطع کردن
کارگر درخت را قطع میکند.
fire
My boss has fired me.
اخراج کردن
رئیس من مرا اخراج کرده است.
damage
Two cars were damaged in the accident.
آسیب دیدن
در تصادف، دو ماشین آسیب دیدند.
excite
The landscape excited him.
هیجان زدن
منظره او را هیجان زده کرد.
waste
Energy should not be wasted.
هدر دادن
نباید انرژی را هدر داد.