لغت
یادگیری افعال – انگلیسی (UK)

sleep
The baby sleeps.
خوابیدن
نوزاد خوابیده است.

feel
The mother feels a lot of love for her child.
احساس کردن
مادر بسیار محبت به فرزندش احساس میکند.

leave open
Whoever leaves the windows open invites burglars!
باز گذاشتن
هر کسی پنجرهها را باز میگذارد، دعوت به سارقان میکند!

take care
Our son takes very good care of his new car.
مراقبت کردن
پسرمان از ماشین جدیدش خیلی خوب مراقبت میکند.

finish
Our daughter has just finished university.
تمام کردن
دختر ما تازه دانشگاه را تمام کرده است.

demand
He demanded compensation from the person he had an accident with.
خواستن
او از شخصی که با او تصادف کرده است ، خسارت خواسته است.

drive around
The cars drive around in a circle.
چرخیدن
اتومبیلها در یک دایره میچرخند.

need to go
I urgently need a vacation; I have to go!
نیاز داشتن
من فوراً به تعطیلات نیاز دارم؛ باید بروم!

lift
The container is lifted by a crane.
بلند کردن
کانتینر با یک دارو بلند میشود.

vote
One votes for or against a candidate.
رای دادن
افراد به یک نامزد برای یا علیه او رای میدهند.

lead
He enjoys leading a team.
رهبری کردن
او از رهبری یک تیم لذت میبرد.
