لغت
یادگیری افعال – انگلیسی (US)

help
Everyone helps set up the tent.
کمک کردن
همه به نصب چادر کمک میکنند.

ignore
The child ignores his mother’s words.
نادیده گرفتن
کودک سخنان مادرش را نادیده میگیرد.

move away
Our neighbors are moving away.
جابجا شدن
همسایههای ما دارند جابجا میشوند.

discuss
They discuss their plans.
بحران کردن
آنها برنامههای خود را بحران میکنند.

sort
He likes sorting his stamps.
مرتب کردن
او دوست دارد تمبرهای خود را مرتب کند.

start
School is just starting for the kids.
شروع کردن
مدرسه تازه برای بچهها شروع شده است.

want to go out
The child wants to go outside.
خواستن بیرون رفتن
کودک میخواهد بیرون برود.

order
She orders breakfast for herself.
سفارش دادن
او برای خودش صبحانه سفارش داد.

get upset
She gets upset because he always snores.
ناراحت شدن
او ناراحت میشود زیرا او همیشه خر خر میکند.

talk to
Someone should talk to him; he’s so lonely.
با کسی حرف زدن
کسی باید با او حرف بزند؛ او خیلی تنها است.

return
The boomerang returned.
برگشتن
بومرانگ برگشت.
