لغت
یادگیری افعال – انگلیسی (UK)

lead
He enjoys leading a team.
رهبری کردن
او از رهبری یک تیم لذت میبرد.

move
It’s healthy to move a lot.
حرکت کردن
حرکت کردن زیاد سالم است.

cut out
The shapes need to be cut out.
برش زدن
باید شکلها را برش بزنید.

ask
He asked for directions.
پرسیدن
او راه را پرسید.

mention
The boss mentioned that he will fire him.
ذکر کردن
رئیس ذکر کرد که او را اخراج خواهد کرد.

remove
The craftsman removed the old tiles.
برداشتن
صنعتگر کاشیهای قدیمی را برداشت.

accept
I can’t change that, I have to accept it.
قبول کردن
نمیتوانم آن را تغییر دهم، باید آن را قبول کنم.

enrich
Spices enrich our food.
غنی کردن
ادویهها غذای ما را غنی میکنند.

allow
One should not allow depression.
اجازه دادن
نباید اجازه دهید افسردگی رخ دهد.

cut to size
The fabric is being cut to size.
برش زدن به اندازه
پارچه به اندازه برش زده میشود.

drive back
The mother drives the daughter back home.
بازگرداندن
مادر دختر را به خانه باز میگرداند.
