لغت
یادگیری افعال – انگلیسی (UK)

handle
One has to handle problems.
مدیریت کردن
باید با مشکلات مدیریت کرد.

work
The motorcycle is broken; it no longer works.
کار کردن
موتورسیکلت خراب است؛ دیگر کار نمیکند.

pick out
She picks out a new pair of sunglasses.
انتخاب کردن
او یک عینک آفتابی جدید انتخاب میکند.

suggest
The woman suggests something to her friend.
پیشنهاد دادن
زن به دوستش چیزی پیشنهاد میدهد.

carry
They carry their children on their backs.
حمل کردن
آنها فرزندان خود را روی پشتشان حمل میکنند.

miss
He missed the nail and injured himself.
زخمی کردن
او میخ را از دست داد و خودش را زخمی کرد.

sign
He signed the contract.
امضاء کردن
او قرارداد را امضاء کرد.

taste
The head chef tastes the soup.
چشیدن
سرآشپز سوپ را چشیده است.

quit
He quit his job.
ترک کردن
او شغل خود را ترک کرد.

hang
Both are hanging on a branch.
آویختن
هر دو بر روی شاخ آویختهاند.

spread out
He spreads his arms wide.
پخش کردن
او بازوهایش را به گستره میپاشد.
