لغت
یادگیری افعال – فرانسوی

guider
Cet appareil nous guide le chemin.
راهنمایی کردن
این دستگاه ما را راهنمایی میکند.

appartenir
Ma femme m’appartient.
تعلق داشتن
همسر من متعلق به من است.

mettre de côté
Je veux mettre de côté un peu d’argent chaque mois pour plus tard.
کنار گذاشتن
من میخواهم هر ماه کمی پول برای بعداً کنار بگذارم.

arriver
Il est arrivé juste à temps.
رسیدن
او دقیقاً به موقع رسید.

entrer
Il entre dans la chambre d’hôtel.
وارد شدن
او اتاق هتل را وارد میشود.

s’exprimer
Celui qui sait quelque chose peut s’exprimer en classe.
صحبت کردن
هر که چیزی میداند میتواند در کلاس صحبت کند.

sortir
Je sors les factures de mon portefeuille.
بیرون آوردن
من قبضها را از کیف پولم بیرون میآورم.

écouter
Elle écoute et entend un son.
گوش دادن
او گوش میدهد و یک صدا میشنود.

oser
Je n’ose pas sauter dans l’eau.
جرات کردن
من جرات پریدن به آب را ندارم.

finir
J’ai fini la pomme.
خوردن
من سیب را خوردهام.

sentir
Elle sent le bébé dans son ventre.
احساس کردن
او نوزاد در شکم خود را احساس میکند.
