لغت
یادگیری افعال – پرتغالی (PT)
ficar preso
Ele ficou preso em uma corda.
گیر افتادن
او به طناب گیر افتاد.
pegar
Ela secretamente pegou dinheiro dele.
گرفتن
او به طور مخفیانه پول از او گرفت.
dar lugar
Muitas casas antigas têm que dar lugar às novas.
جای دادن
بسیاری از خانههای قدیمی باید به خانههای جدید جای بدهند.
desistir
Ele desistiu do seu trabalho.
ترک کردن
او شغل خود را ترک کرد.
amar
Ela realmente ama seu cavalo.
دوست داشتن
او واقعاً اسبش را دوست دارد.
decidir
Ela não consegue decidir qual sapato usar.
تصمیم گرفتن
او نمیتواند تصمیم بگیرد که کدام کفش را بپوشد.
morrer
Muitas pessoas morrem em filmes.
مردن
بسیاری از مردم در فیلمها میمیرند.
sair
O que sai do ovo?
بیرون آمدن
چه چیزی از تخم بیرون میآید؟
ficar em frente
Lá está o castelo - fica bem em frente!
دراز کشیدن
قلعه در آنجا است - دقیقاً مقابل است!
acompanhar o raciocínio
Você tem que acompanhar o raciocínio em jogos de cartas.
هم فکری کردن
در بازیهای کارت باید هم فکری کنید.
progredir
Caracóis só fazem progresso lentamente.
پیشرفت کردن
حلزونها فقط به آهستگی پیشرفت میکنند.