لغت
یادگیری افعال – انگلیسی (US)

find out
My son always finds out everything.
متوجه شدن
پسر من همیشه همه چیز را متوجه میشود.

need to go
I urgently need a vacation; I have to go!
نیاز داشتن
من فوراً به تعطیلات نیاز دارم؛ باید بروم!

form
We form a good team together.
تشکیل دادن
ما با هم یک تیم خوب تشکیل میدهیم.

guide
This device guides us the way.
راهنمایی کردن
این دستگاه ما را راهنمایی میکند.

change
The car mechanic is changing the tires.
تغییر دادن
مکانیکی تایرها را تغییر میدهد.

paint
The car is being painted blue.
نقاشی کردن
ماشین آبی نقاشی میشود.

move out
The neighbor is moving out.
خارج شدن
همسایه خارج میشود.

transport
We transport the bikes on the car roof.
حمل کردن
ما دوچرخهها را روی سقف ماشین حمل میکنیم.

save
You can save money on heating.
ذخیره کردن
شما میتوانید در هزینه گرمایش پول ذخیره کنید.

use
She uses cosmetic products daily.
استفاده کردن
او روزانه از محصولات آرایشی استفاده میکند.

should
One should drink a lot of water.
باید
باید زیاد آب نوشید.
