لغت
یادگیری افعال – پرتغالی (PT)
combater
O corpo de bombeiros combate o fogo pelo ar.
مبارزه کردن
اداره آتشنشانی آتش را از هوا مبارزه میکند.
desistir
Ele desistiu do seu trabalho.
ترک کردن
او شغل خود را ترک کرد.
jogar
Ele joga a bola na cesta.
پرتاب کردن
او توپ را به سبد پرت میکند.
queimar
Há um fogo queimando na lareira.
سوزاندن
یک آتش در شومینه میسوزد.
contar
Ela conta um segredo para ela.
گفتن
او به او یک راز میگوید.
pular
A criança está pulando feliz.
پریدن
کودک با شادی دارد میپرد.
queimar
O fogo vai queimar muito da floresta.
سوزاندن
آتش بخش زیادی از جنگل را خواهد سوزاند.
demitir
O chefe o demitiu.
اخراج کردن
رئیس او را اخراج کرده است.
terminar
Nossa filha acaba de terminar a universidade.
تمام کردن
دختر ما تازه دانشگاه را تمام کرده است.
querer
Ele quer demais!
خواستن
او خیلی چیز میخواهد!
matar
Cuidado, você pode matar alguém com esse machado!
کشتن
مراقب باشید، با این تبر میتوانید کسی را بکشید!