لغت
یادگیری افعال – انگلیسی (US)

demand
He is demanding compensation.
خواستن
او خسارت میخواهد.

solve
He tries in vain to solve a problem.
حل کردن
او بیفایده سعی میکند مشکل را حل کند.

search
The burglar searches the house.
جستجو کردن
دزد در خانه جستجو میکند.

sing
The children sing a song.
خواندن
کودکان یک ترانه میخوانند.

find out
My son always finds out everything.
متوجه شدن
پسر من همیشه همه چیز را متوجه میشود.

give up
That’s enough, we’re giving up!
ترک کردن
کافی است، ما داریم ترک میکنیم!

command
He commands his dog.
فرمان دادن
او به سگش فرمان میدهد.

receive
I can receive very fast internet.
دریافت کردن
من میتوانم اینترنت بسیار سریعی دریافت کنم.

depend
He is blind and depends on outside help.
وابسته بودن
او نابینا است و به کمک بیرونی وابسته است.

cut down
The worker cuts down the tree.
قطع کردن
کارگر درخت را قطع میکند.

divide
They divide the housework among themselves.
تقسیم کردن
آنها کارهای خانگی را بین خودشان تقسیم میکنند.
