لغت
یادگیری افعال – انگلیسی (US)

happen
Strange things happen in dreams.
اتفاق افتادن
در خواب چیزهای عجیبی اتفاق میافتد.

solve
The detective solves the case.
حل کردن
کارآگاه پرونده را حل کرده است.

cut
The hairstylist cuts her hair.
بریدن
موسس موهای او را میبرد.

surprise
She surprised her parents with a gift.
متعجب کردن
او والدین خود را با یک هدیه متعجب کرد.

die
Many people die in movies.
مردن
بسیاری از مردم در فیلمها میمیرند.

love
She really loves her horse.
دوست داشتن
او واقعاً اسبش را دوست دارد.

agree
They agreed to make the deal.
توافق کردن
آنها توافق کردند تا قرارداد را امضاء کنند.

speak up
Whoever knows something may speak up in class.
صحبت کردن
هر که چیزی میداند میتواند در کلاس صحبت کند.

lose weight
He has lost a lot of weight.
وزن کاهیدن
او زیاد وزن کاهیده است.

walk
He likes to walk in the forest.
قدم زدن
او دوست دارد در جنگل قدم بزند.

sort
He likes sorting his stamps.
مرتب کردن
او دوست دارد تمبرهای خود را مرتب کند.
