لغت
یادگیری افعال – انگلیسی (US)

kill
The snake killed the mouse.
کُشتن
مار موش را کُشت.

improve
She wants to improve her figure.
بهبود بخشیدن
او میخواهد به فیگور خود بهبود ببخشد.

train
The dog is trained by her.
آموزش دادن
سگ توسط او آموزش داده شده است.

quit
He quit his job.
ترک کردن
او شغل خود را ترک کرد.

delight
The goal delights the German soccer fans.
شاد کردن
گل باعث شادی طرفداران فوتبال آلمان شده است.

burden
Office work burdens her a lot.
بار آوردن
کار دفتری به او زیاد بار میآورد.

import
We import fruit from many countries.
وارد کردن
ما میوه از بسیاری از کشورها وارد میکنیم.

let in
It was snowing outside and we let them in.
وارد کردن
برف داشت میبارید و ما آنها را وارد کردیم.

bring up
How many times do I have to bring up this argument?
مطرح کردن
چند بار باید این استدلال را مطرح کنم؟

drive away
She drives away in her car.
دور کردن
او با اتومبیلش دور میزند.

cancel
He unfortunately canceled the meeting.
لغو کردن
متأسفانه او جلسه را لغو کرد.
