لغت
یادگیری افعال – فرانسوی

mentir
Parfois, il faut mentir dans une situation d’urgence.
دروغ گفتن
گاهی اوقات در شرایط اضطراری باید دروغ گفت.

monter
Il monte les marches.
بالا رفتن
او بالا پلهها میرود.

importer
Nous importons des fruits de nombreux pays.
وارد کردن
ما میوه از بسیاری از کشورها وارد میکنیم.

percuter
Le train a percuté la voiture.
زدن
قطار به ماشین زد.

pleurer
L’enfant pleure dans la baignoire.
گریه کردن
کودک در وان حمام گریه میکند.

aider à se lever
Il l’a aidé à se lever.
بلند کردن
او به او کمک کرد تا بلند شود.

laisser entrer
Il neigeait dehors et nous les avons laissés entrer.
وارد کردن
برف داشت میبارید و ما آنها را وارد کردیم.

imprimer
Les livres et les journaux sont imprimés.
چاپ کردن
کتابها و روزنامهها چاپ میشوند.

voyager
J’ai beaucoup voyagé à travers le monde.
سفر کردن در
من در سراسر جهان زیاد سفر کردهام.

découvrir
Mon fils découvre toujours tout.
متوجه شدن
پسر من همیشه همه چیز را متوجه میشود.

entreprendre
J’ai entrepris de nombreux voyages.
به عهده گرفتن
من سفرهای زیادی را به عهده گرفتهام.
