لغت
یادگیری افعال – فرانسوی

se débrouiller
Elle doit se débrouiller avec peu d’argent.
کنار آمدن
او باید با کمی پول کنار بیاید.

faire demi-tour
Il faut faire demi-tour avec la voiture ici.
برگشتن
شما باید اینجا ماشین را بپیچانید.

se marier
Le couple vient de se marier.
ازدواج کردن
این زوج تازه ازدواج کردهاند.

explorer
Les astronautes veulent explorer l’espace.
کاوش کردن
فضانوردان میخواهند فضای بیرونی را کاوش کنند.

passer la nuit
Nous passons la nuit dans la voiture.
شب گذراندن
ما شب را در ماشین میگذرانیم.

finir
J’ai fini la pomme.
خوردن
من سیب را خوردهام.

offrir
Que m’offres-tu pour mon poisson?
پیشنهاد دادن
تو به من برای ماهیام چه پیشنهاد میدهی؟

expliquer
Grand-père explique le monde à son petit-fils.
توضیح دادن
پدربزرگ به نوهاش دنیا را توضیح میدهد.

démonter
Notre fils démonte tout!
باز کردن
پسرمان همه چیزها را باز میکند!

passer
Le train passe devant nous.
گذشتن
قطار از کنار ما میگذرد.

éteindre
Elle éteint le réveil.
خاموش کردن
او ساعت زنگدار را خاموش میکند.
