لغت
یادگیری افعال – فرانسوی
vérifier
Le mécanicien vérifie les fonctions de la voiture.
بررسی کردن
مکانیکی عملکرد ماشین را بررسی میکند.
entreprendre
J’ai entrepris de nombreux voyages.
به عهده گرفتن
من سفرهای زیادی را به عهده گرفتهام.
déménager
Nos voisins déménagent.
جابجا شدن
همسایههای ما دارند جابجا میشوند.
monter
Il monte les marches.
بالا رفتن
او بالا پلهها میرود.
travailler pour
Il a beaucoup travaillé pour ses bonnes notes.
کار کردن برای
او سخت کار کرد برای نمرات خوبش.
s’enfuir
Notre fils voulait s’enfuir de la maison.
فرار کردن
پسرم میخواست از خانه فرار کند.
persuader
Elle doit souvent persuader sa fille de manger.
متقاعد کردن
او اغلب باید دخترش را برای خوردن متقاعد کند.
réparer
Il voulait réparer le câble.
تعمیر کردن
او میخواست کابل را تعمیر کند.
charger
Le travail de bureau la charge beaucoup.
بار آوردن
کار دفتری به او زیاد بار میآورد.
sauver
Les médecins ont pu lui sauver la vie.
نجات دادن
پزشکان موفق شدند زندگی او را نجات دهند.
dépenser
Nous devons dépenser beaucoup d’argent pour les réparations.
خرج کردن
ما باید پول زیادی برای تعمیرات خرج کنیم.