لغت
یادگیری افعال – انگلیسی (US)

build up
They have built up a lot together.
ایجاد کردن
آنها با هم زیاد چیزی ایجاد کردهاند.

sit
Many people are sitting in the room.
نشستن
بسیاری از مردم در اتاق نشستهاند.

hire
The company wants to hire more people.
استخدام کردن
شرکت میخواهد مردم بیشتری را استخدام کند.

find out
My son always finds out everything.
متوجه شدن
پسر من همیشه همه چیز را متوجه میشود.

criticize
The boss criticizes the employee.
انتقاد کردن
رئیس از کارمند انتقاد میکند.

pull
He pulls the sled.
کشیدن
او سورتمه را میکشد.

offer
She offered to water the flowers.
پیشنهاد دادن
او پیشنهاد داد گلها را آب بدهد.

snow
It snowed a lot today.
باریدن
امروز بسیار برف باریده است.

evaluate
He evaluates the performance of the company.
ارزیابی کردن
او عملکرد شرکت را ارزیابی میکند.

reward
He was rewarded with a medal.
پاداش دادن
او با یک مدال پاداش داده شد.

undertake
I have undertaken many journeys.
به عهده گرفتن
من سفرهای زیادی را به عهده گرفتهام.
