لغت
یادگیری افعال – انگلیسی (US)

handle
One has to handle problems.
مدیریت کردن
باید با مشکلات مدیریت کرد.

allow
The father didn’t allow him to use his computer.
اجازه دادن
پدر به او اجازه استفاده از کامپیوتر خود را نداد.

develop
They are developing a new strategy.
توسعه دادن
آنها یک استراتژی جدید را توسعه میدهند.

protect
A helmet is supposed to protect against accidents.
محافظت کردن
یک کلاه باید از تصادفها محافظت کند.

remove
He removes something from the fridge.
برداشتن
او چیزی از یخچال بر میدارد.

prove
He wants to prove a mathematical formula.
اثبات کردن
او میخواهد یک فرمول ریاضی را اثبات کند.

hang up
In winter, they hang up a birdhouse.
آویختن
در زمستان، آنها یک خانه پرنده را میآویزند.

become
They have become a good team.
شدن
آنها تیم خوبی شدهاند.

translate
He can translate between six languages.
ترجمه کردن
او میتواند بین شش زبان ترجمه کند.

paint
He is painting the wall white.
نقاشی کردن
او دیوار را سفید نقاشی میکند.

help
The firefighters quickly helped.
کمک کردن
آتشنشانان سریعاً کمک کردند.
