لغت
یادگیری افعال – عربی
وجد
وجد بابه مفتوحًا.
wajd
wajid babah mftwhan.
پیدا کردن
او در خود را باز پیدا کرد.
يرقصون
هم يرقصون التانغو بحب.
yarqusun
hum yarqusun altanghu bihib.
رقصیدن
آنها با عشق یک تانگو را میرقصند.
تدرب
الرياضيون المحترفون يتدربون كل يوم.
tadarab
alriyadiuwn almuhtarifun yatadarabun kula yawmi.
تمرین کردن
ورزشکاران حرفهای باید هر روز تمرین کنند.
يتعامل
يجب التعامل مع المشكلات.
yataeamal
yajib altaeamul mae almushkilati.
مدیریت کردن
باید با مشکلات مدیریت کرد.
استثمر
فيما يجب أن نستثمر أموالنا؟
aistuthmir
fima yajib ‘an nastathmir ‘amwalnaa?
سرمایهگذاری کردن
ما باید پول خود را در کجا سرمایهگذاری کنیم؟
حزر
حزر من أكون!
hazar
hazar min ‘akun!
حدس زدن
حدس بزن که من کی هستم!
دخلت
المترو قد دخل المحطة للتو.
dakhalat
almitru qad dakhal almahatat liltuw.
وارد شدن
مترو تازه به ایستگاه وارد شده است.
حل
يحاول عبثًا حل مشكلة.
hala
yuhawil ebthan hala mushkilati.
حل کردن
او بیفایده سعی میکند مشکل را حل کند.
طلب
طلب الاتجاهات.
talab
talab aliatijahati.
پرسیدن
او راه را پرسید.
نشر
نشر ذراعيه عريضًا.
nushir
nashar dhiraeayh erydan.
پخش کردن
او بازوهایش را به گستره میپاشد.
عرض
يمكنني عرض تأشيرة في جواز سفري.
eard
yumkinuni eard tashirat fi jawaz sifiri.
نشان دادن
من میتوانم یک ویزا در گذرنامهام نشان دهم.