لغت
یادگیری افعال – آلمانی

weichen
Für die neuen Häuser müssen viele alte weichen.
جای دادن
بسیاری از خانههای قدیمی باید به خانههای جدید جای بدهند.

beginnen
Mit der Ehe beginnt ein neues Leben.
شروع شدن
با ازدواج، زندگی جدیدی شروع میشود.

genügen
Ein Salat genügt mir zum Mittagessen.
کافی بودن
یک سالاد برای من برای ناهار کافی است.

empfinden
Die Mutter empfindet viel Liebe für ihr Kind.
احساس کردن
مادر بسیار محبت به فرزندش احساس میکند.

zusammenbringen
Der Sprachkurs bringt Studenten aus aller Welt zusammen.
جمع کردن
دوره زبان دانشجویان را از سراسر دنیا جمع میکند.

mitschreiben
Die Schüler schreiben alles mit, was der Lehrer sagt.
یادداشت زدن
دانشآموزان هر چیزی که استاد میگوید را یادداشت میزنند.

zurückrufen
Bitte rufen Sie mich morgen zurück.
باز زنگ زدن
لطفاً فردا به من باز زنگ بزنید.

stattfinden
Die Beerdigung fand vorgestern statt.
انجام شدن
مراسم تدفین روز پیش از دیروز انجام شد.

vergehen
Die Zeit vergeht manchmal langsam.
گذشتن
گاهی وقتها زمان به آرامی میگذرد.

wegfallen
In dieser Firma werden bald viele Stellen wegfallen.
حذف شدن
بسیاری از مواقع به زودی در این شرکت حذف خواهند شد.

kicken
Sie kicken gern, aber nur beim Tischfußball.
لگد زدن
آنها دوست دارند لگد بزنند، اما فقط در فوتبال میزی.
