لغت
یادگیری افعال – پرتغالی (PT)

ignorar
A criança ignora as palavras de sua mãe.
نادیده گرفتن
کودک سخنان مادرش را نادیده میگیرد.

perder
Ele perdeu a chance de um gol.
از دست دادن
او فرصت گل زدن را از دست داد.

explicar
Vovô explica o mundo ao seu neto.
توضیح دادن
پدربزرگ به نوهاش دنیا را توضیح میدهد.

esperar
Estou esperando por sorte no jogo.
امیدوار بودن
من به شانس در بازی امیدوارم.

empurrar
O carro parou e teve que ser empurrado.
هل دادن
خودرو متوقف شد و باید هل داده شود.

achar difícil
Ambos acham difícil dizer adeus.
سخت یافتن
هر دوی آنها وداع گفتن را سخت مییابند.

renovar
O pintor quer renovar a cor da parede.
تجدید کردن
نقاش میخواهد رنگ دیوار را تجدید کند.

acontecer
Um acidente aconteceu aqui.
اتفاق افتادن
یک تصادف در اینجا رخ داده است.

sair
As crianças finalmente querem sair.
بیرون رفتن
بچهها سرانجام میخواهند بیرون بروند.

ensinar
Ele ensina geografia.
آموزش دادن
او جغرافیا میآموزد.

levantar
A mãe levanta seu bebê.
بلند کردن
مادر نوزاد خود را بلند میکند.
