لغت

ويتنامی – تمرین افعال

cms/verbs-webp/125884035.webp
متعجب کردن
او والدین خود را با یک هدیه متعجب کرد.
cms/verbs-webp/82845015.webp
گزارش دادن به
همه سرنشینان به کاپیتان گزارش می‌دهند.
cms/verbs-webp/92145325.webp
نگاه کردن
او از یک سوراخ نگاه می‌کند.
cms/verbs-webp/51119750.webp
راه یافتن
من می‌توانم خوب در یک هزارتو مسیر بیابم.
cms/verbs-webp/34725682.webp
پیشنهاد دادن
زن به دوستش چیزی پیشنهاد می‌دهد.
cms/verbs-webp/115153768.webp
به خوبی دیدن
من با عینک جدیدم همه چیز را به خوبی می‌بینم.
cms/verbs-webp/84472893.webp
سوار شدن
بچه‌ها دوست دارند روی دوچرخه یا اسکوتر سوار شوند.
cms/verbs-webp/116233676.webp
آموزش دادن
او جغرافیا می‌آموزد.
cms/verbs-webp/58993404.webp
به خانه رفتن
او بعد از کار به خانه می‌رود.
cms/verbs-webp/116358232.webp
اتفاق افتادن
چیز بدی اتفاق افتاده است.
cms/verbs-webp/69591919.webp
اجاره گرفتن
او یک ماشین اجاره گرفت.
cms/verbs-webp/42988609.webp
گیر افتادن
او به طناب گیر افتاد.