لغت

بنگالی – تمرین افعال

cms/verbs-webp/11579442.webp
پرتاب کردن به
آنها توپ را به یکدیگر پرت می‌کنند.
cms/verbs-webp/91603141.webp
فرار کردن
بعضی بچه‌ها از خانه فرار می‌کنند.
cms/verbs-webp/129244598.webp
محدود کردن
در یک رژیم غذایی، باید میزان غذای خود را محدود کنید.
cms/verbs-webp/83776307.webp
حرکت کردن
برادرزاده‌ام حرکت می‌کند.
cms/verbs-webp/85623875.webp
مطالعه کردن
زنان زیادی در دانشگاه من مطالعه می‌کنند.
cms/verbs-webp/123367774.webp
مرتب کردن
من هنوز باید کاغذ‌های زیادی را مرتب کنم.
cms/verbs-webp/124740761.webp
توقف کردن
زن یک ماشین را متوقف می‌کند.
cms/verbs-webp/80357001.webp
زایمان کردن
او به یک کودک سالم زایید.
cms/verbs-webp/112444566.webp
با کسی حرف زدن
کسی باید با او حرف بزند؛ او خیلی تنها است.
cms/verbs-webp/118588204.webp
انتظار کشیدن
او در انتظار اتوبوس است.
cms/verbs-webp/40129244.webp
بیرون رفتن
او از ماشین بیرون می‌آید.
cms/verbs-webp/8451970.webp
بحران کردن
همکاران مشکل را بحران می‌کنند.