لغت

بنگالی – تمرین افعال

cms/verbs-webp/90321809.webp
خرج کردن
ما باید پول زیادی برای تعمیرات خرج کنیم.
cms/verbs-webp/104907640.webp
جمع کردن
کودک از مهدکودک جمع می‌شود.
cms/verbs-webp/67955103.webp
خوردن
جوجه‌ها دانه‌ها را می‌خورند.
cms/verbs-webp/111160283.webp
تصور کردن
او هر روز چیزی جدید تصور می‌کند.
cms/verbs-webp/61389443.webp
دراز کشیدن
بچه‌ها در علف‌زار دراز کشیده‌اند.
cms/verbs-webp/115286036.webp
آسان کردن
تعطیلات زندگی را آسان‌تر می‌کند.
cms/verbs-webp/102114991.webp
بریدن
موسس موهای او را می‌برد.
cms/verbs-webp/113418367.webp
تصمیم گرفتن
او نمی‌تواند تصمیم بگیرد که کدام کفش را بپوشد.
cms/verbs-webp/100965244.webp
نگاه کردن
او به دره پایین نگاه می‌کند.
cms/verbs-webp/116835795.webp
رسیدن
بسیاری از مردم در تعطیلات با ون رسیده‌اند.
cms/verbs-webp/28993525.webp
همراه شدن
الان همراه شو!
cms/verbs-webp/123380041.webp
اتفاق افتادن
آیا در تصادف کاری به او افتاده است؟