لغت

بنگالی – تمرین افعال

cms/verbs-webp/90821181.webp
زدن
او در تنیس حریف خود را زد.
cms/verbs-webp/97335541.webp
نظر دادن
او هر روز در مورد سیاست نظر می‌دهد.
cms/verbs-webp/33564476.webp
تحویل دادن
پیک پیتزا پیتزا را تحویل می‌دهد.
cms/verbs-webp/81885081.webp
سوزاندن
او یک کبریت را سوزانده است.
cms/verbs-webp/132125626.webp
متقاعد کردن
او اغلب باید دخترش را برای خوردن متقاعد کند.
cms/verbs-webp/106997420.webp
دست نزدن
طبیعت دست نزده ماند.
cms/verbs-webp/87205111.webp
تصاحب کردن
ملخ‌ها تصاحب کرده‌اند.
cms/verbs-webp/125052753.webp
گرفتن
او به طور مخفیانه پول از او گرفت.
cms/verbs-webp/85677113.webp
استفاده کردن
او روزانه از محصولات آرایشی استفاده می‌کند.
cms/verbs-webp/96571673.webp
نقاشی کردن
او دیوار را سفید نقاشی می‌کند.
cms/verbs-webp/118765727.webp
بار آوردن
کار دفتری به او زیاد بار می‌آورد.
cms/verbs-webp/91367368.webp
قدم زدن
خانواده در روزهای یکشنبه قدم می‌زند.