لغت

بنگالی – تمرین افعال

cms/verbs-webp/102823465.webp
نشان دادن
من می‌توانم یک ویزا در گذرنامه‌ام نشان دهم.
cms/verbs-webp/102853224.webp
جمع کردن
دوره زبان دانشجویان را از سراسر دنیا جمع می‌کند.
cms/verbs-webp/120700359.webp
کُشتن
مار موش را کُشت.
cms/verbs-webp/109157162.webp
آسان بودن
سواری بر موج برای او آسان است.
cms/verbs-webp/49374196.webp
اخراج کردن
رئیس من مرا اخراج کرده است.
cms/verbs-webp/123953850.webp
نجات دادن
پزشکان موفق شدند زندگی او را نجات دهند.
cms/verbs-webp/112407953.webp
گوش دادن
او گوش می‌دهد و یک صدا می‌شنود.
cms/verbs-webp/118868318.webp
دوست داشتن
او شکلات را بیش از سبزیجات دوست دارد.
cms/verbs-webp/116173104.webp
بردن
تیم ما برد!
cms/verbs-webp/89636007.webp
امضاء کردن
او قرارداد را امضاء کرد.
cms/verbs-webp/120900153.webp
بیرون رفتن
بچه‌ها سرانجام می‌خواهند بیرون بروند.
cms/verbs-webp/97784592.webp
توجه کردن
باید به علایم جاده توجه کرد.